حرام باد
دوست داشتن
کسی که
عاشقی
سرگرمیه اوست ...
حرام باد
دوست داشتن
کسی که
عاشقی
سرگرمیه اوست ...
تو کنار اون خوشی حرفی نیست
منو داری میکشی حرفی نیست
رفتنو بهونه کن حرفی نیست
باز منو دیوونه کن حرفی نیست
آیینه دروغ میگه از صورت من
خستگی من واسه سردرگمیه
من به خودم میرسم این روزا ببین
رنگ جدیدمون جو گندمیه
رنگ جدیدمون جو گندمیه ...
نمی دونم چیشد که اینجوری شد
نمی دونم چن روزه نیستی پیشم
اینارو میگم که فقط بدونی
دارم یواش یواش دیوونه میشم
تا کی به عشق دیدن دوبارت
تو کوچه ها خسته بشم بمیرم
تا کی باید دنبال تو بگردم
از کی باید سراغتو بگیرم
قرار نبود چشمای من خیس بشه
قرار نبود هرچی قرار نیست بشه
قرار نبود دیدنت ارزوم شه
قرار نبود که اینجوری تموم شه ...
یادت میاد ثانیه های اخر
گفتی میرم اما میام به زودی
چشمامو بستم نبینی اشکمو
چشمامو وا کردمو رفته بودی ...
قرار نبود منتظرت بمونم
قرار نبود بری و برنگردی
از اولش کنار من نبودی
اخرشم کار خودت رو کردی...
نمیگمت خداحافظ
ازم رد شی به اسونی
به چی دل خوش کنم من بعد
توکه پیشم نمیمونی
نمیگمت خداحافظ که برگردی ز تصمیمت
غمو دادی به اغوشم خوشی هات باشه تقدیمت
برو این بهترین راهه خدا پشتو پناه تو
همش تقصیر تقدیره نبود هیچی گناهه تو
فقط تو لحظه ی رفتن نگاهت روبروت باشه
نگو چیزی نزن حرفی همه حرفت سکوت باشه ...
تو...
تصور کن که بارون دونه دونه
رو گونه ت حس خوبی می نشونه
کنار ساحل دریا منو تو
دوباره زندگی و حرکت از نو
تصور کن که دریا بی قراره
رو سقفش اسمون بارون میباره
میباره تا دلم اروم بگیره
دل تو زنده باشه و نمیره
دستاتو بذار تو دستم
بگو دوست دارم و هنوز باهات هستم
بگو دوست دارم من بیشتر از صدبار
بگو عاشقتم من بیشتر از هربار ...
تو انقد با خودت خوبی
من اینقد با تو درگیرم
که حتی لحظه ی رفتن
نفهمیدی دارم میرم
چه شظرنجی زدم با تو
حالا هرجا برم کیشه
چه شانسی داره اون شاهی
که چشماش مات تو میشه ...
منو نشناختی و رفتی
خیالت جمع نمی میرم
فقط از بودنم تو این شب آشفته دلگیرم
اگه تو بی کسی گم شم
اگه تنهایی شه سهمم
نمیگم پیش من برگرد
زبونت رو نمیفهمم...
چقد بستم چشامو رو
تموم لحظه های سرد
نمیدونی چقد سخته پشیمونی برای مرد
نمیدونی چقد تلخه که دنیاتو بلرزونن
تورو از بردن اون چیزی که داری بترسونن
نمیدونی چقد سخته...
فقط کاشکی میدونستی چرا اینقد بی تابم
واسه تنها شدن نیس
من یه عمره اهل مردابم...
عوض شدم
عوضی تر از اون عوضیایی که ...
عوضم کردن ...
وقتی بازم چشم تو چشمت افتاد
زمان برای من یه لحظه وایساد
هرچی باید میفهمیدم فهمیدم
به بازیای زندگی خندیدم
جالبه که دوباره پیش منی
جالبه که به فکر برگشتنی
حرفایی که وقتی میرفتی زدم
حالا خودت داری بهم میزنی
میگفتی این عشق عاقبت داره
میگفتی زندگی فقط یه باره
یه بند ازش برام میگفتی حالا
چی میتونه گریتو بند بیاره
میگفتی که خیلی ازم سرتره
حتی اگه ببازه هم میبره
به جای من با اون پریدی حالاا
بگو که اون با کی داره میپره
بلد نبود عشقشو ثابت کنه
فقط میخواست سوال جوابت کنه
من تورو عاشقونه ساخته بودم
چطور دلش اومد خرابت کنه
هزار تا وعده و وعید بهت داد
حتی یه دونش اتفاق نیوفتاد
صحیح و سالم تورو از من گرفت
با یه دل شکسته پس فرستاد
خودم غریبیتو بغل میکنم
تموم مشکلاتو حل میکنم
خودم دوباره دستتو میگیرم
به جای هرکسی برات میمیرم
با دلی که واسه تو بی قراره
به جایی میرسونمت دوباره
تا اون که خواست چشم تو گریون بشه
از کاری ک کرده پشیمون بشه
هی غریبه ...
دست روی کسی گذاشته ای که..
تمام دنیای من است
بی وجدان...!!!
اینقدر راحت به او نگو عزیزم...
برو...
ترس از هیچ چیز ندارم
وقتی یقین دارم بیشتر از من
کسی دوستت نخواهد داشت
بیشتر از من کسی طاقت کم محلی هایت را ندارد
برو
ترس برای چه؟؟
وقتی میدانم یک روز تف می اندازی به روی
تمام آنهایی که به خاطرشان مرا از دست دادی...!!
از این ور اون ور شنیدم داری عروس میشی گلم
مبارکت باشه ولی آتیش گرفته این دلم
خیال میکردم بامنی عشق منی مال منی
فک نمیکردم یه روزی راحت ازم دل بکنی
باور نمیکردم بخوای راس راسی تنهام بذاری
آخه یه عمر همش بهم گفته بودی دوسم داری
گفته بودی عاشقمی به پای عشقم میشینی
میگفتی هرجا که باشی خودت رو با من میبینی
رفتی سراغ دشمنم یه پست نامرد حسود
یکی که حتی به خدا لنگه ی کفشمم نبود
به ذهنشم نمیرسید حتی نگاش کنی یه روز
آخ که چه دردی میکشم ای دل بیچاره بسوز
با این همه ولی هنوز عشقت برام مقدسه
همین که تو شاد باشیو بخندی واسه من بسه
تاج عروسیتو برات خودم هدیه میخرم
غصه نخور حرفاتو من پیش کسی نمیبرم
هرکی بپرسه بش میگم خودم ازش خواستم بره
میگم برای هردومون اینجوری خیلی بهتره
با اینکه میدونم برات همدم و غمخوار نمیشه
آرزو میکنم دلت یه لحظه غصه دار نشه
با اینکه میدونم یه روز تورو پشیمون میبینم
همیشه از خدا میخوام چشماتو گریون نبینم
با اینکه از دوریه تو دلم داره میترکه
ولی به خاطر تو هم شده بازم میگم مبارکه ....
هی لعنتی .... !
فکر کردی چه خبره ؟؟؟
فکر کردی بازم برات اشک میریزم؟؟؟
نه عزیزم اشتباه نکن !!!
دیگه تو زندگی من جایی نداری ولی...
ولی فقط گاهی اوقات به
یادت میمیرم و زنده میشم ....
برو خوش باش..
تو حق انتخاب داری عزیزم ...
تو برای من اغاز یه حادثه بودی
و من برای تو آغاز یک خاطره ....
دیشب به سیگار گفتم ..خوش بحالت
تو از من خوشبخت تری..
پرسید چرا؟؟
گفتم : تو آتش بر سر داری و من بر دل..
تو با هر پکی که بهت میزنند خاکستر میشی
و من با هر خاطره ای که به یاد میارم آتش میگیریم ....
تو دود میشی و یه بویی ازت تو هوا می مونه
اما من زیر خاک میرم و عطرمم باهام چال میشه ...!
تو تموم میشی یه فیلتر ازت باقی می مونه
و از من هیچ....
دیدم دیگه بویی ازش نمیاد !
سرمو چرخوندم دیدم خاموش شده .....
اینم آخریش...
که تو با باد و پک به انتها میرسی و من ...
سال هاست که هنوز نرسیدم .... !!
می روم شاید کمی حال شما بهتر شود
میگذارم با خیالت روزگارم سر شود
از چه میترسی برو دیوانگی های مرا
آنچنان فریاد کن تا گوش عالم کر شود
می روم دیگر نمیخواهم برای هیچ کس
حالت غمگین چشمانم ملال آور شود
باید این بازنده ی هر بار -جان عاشقم-
تا به کی بازیچه این دست بازیگر شود
ماندنم بیهوده است امکان ندارد هیچ وقت
این من دیرین من یک آدم دیگر شود
نشسته در تب حال و هوای چشمانت
کسی که لک زده قلبش برای چشمانت
بهشت را بها میدهند شکی نیست
نشان چشم چرانی بهای چشمانت
برای خلق چنین نقش های دل چسبی
چقدر حوصله کرده خدای چشمانت؟
درون قاب نگاهت کشیده است انگار
دو بچه آهوی زیبا به جای چشمانت
سکوت کرده ای اما غمگین و بغض آلود
به گوش میرسد اینک صدای چشمانت
نگاه من به تنش کرده جامه احرام
مگر قدم بزند در صفای چشمانت
هرچه این احساس را در انزوا پنهان کند ...
میتواند از خودش تا کی مرا پنهان کند ؟
عشق ، قابیل است .قابیلی که سرگردان هنوز
کشته خودرا نمیداند کجا پنهان کند !...
درخودش ماه را فروخورده ست ،میخواد چقدر
ماه را بیهوش پشت ابرها پنهان کند !؟
هرچه فریاد است از چشمان او خواهم شنید !
هرچه را او سعی دارد بی صدا پنهان کند ...
آه ! مردی که دلش از سینه اش بیرون زده
حرف هایش را.. نگاهش را .. چرا پنهان کند ؟!
خسته هرگز نیستم ..بگذار بعد از سال ها
باز من پیدا شودم..باز او مرا پنهان کند ..!!
امشب آغوشت نیست اما ....
خیالت را به آغوش میکشم
موهایت را میبویم
نوازش صورتت را با گونه هایم به هیچ نمیدهم
امشب اینگونه است!
شبهای دیگر را چه کنم؟!
لعنت به من که ساده دل بریدم لعنت به من که دردتو ندیدم
لعنت به من که پای تو نموندم لعنت به من که قلبتو شکوندم
رویای تو شده جدایی از من هم نفسم بیا بمون پیش من
خودت میدونی که سهم ما نیست جدایی و بریدن و شکوندن
چشمای من پر از اشکه شب و روز بت حق میدم تو آتیش من نسوز
برو با مردی که تو رویاهاته ولی بدون دل منم باهاته
رویای تو کابوس شب های من دلیل خنده هات حرفای من
میخوای بری،برو کنار اونکه حرفاش دروغه گل تنهای من
سیگار میکشم که
منت نامرد نکشم ...
سیگار میکشم که
از نارفیق نکشم ...
سیگار میکشم که
بتونم غم و غصه هامو یه تنه رو دوشم بکشم ...
تو از پشت خنجر نزن ...
نمیخواد به فکر سلامتیه من باشی...
روزگارم را سیاه کرده اند و میگویند شب است ...
آتشی بر دلم افروخته اند و میگویند تب است ....
رد پاهایم را پاک میکنم
به کسی نگویید روزی در این دنیا بودم
خدایا
میشود استعفا دهم؟
کم اورده ام ...
چرا آدم ها نمیدونن بعضی خداحافظی ها یعنی...
نذار برم...
برم گردون...
سفت بغلم کن ...
سرمو بچسبون به سینتو بگو ...
خداحافظو زهرمار ..بیخود میکنی میگی خداحافظ..
مگه من میذارم بری...
خیلی سخته عاشق کسی باشی که خودشم خبر نداره ....
اما خیلی شیرینه که ...
عاشقانه...
یواشکی....
نگاهش کنی و توی دلت بگی ...
اخه لامصب خیلی دوستت دارم ...
کاش من هم کسی را داشتم ...
که با بستن چشم هایم ...
حس قشنگ بودنش را احساس میکردم ....
بوس نفس هایش را میشنیدم ....
کاش من هم کسی را داشتم ....
که حتی وقت نبودنم ...
عاشقم باشد...
کااااااش...
اشک زن ،دل میسوزاند
اما...
اشک مرد ،
کوه را آب میکند !!
خدایا
باتمام وجود التماست میکنم
همه دنیا ارزانی دیگران
فقط..
آنکه دنیای من است ،
مال دیگری نباشد!
می گویند ساده نیست ..
گذشتن از کسی که گذشته هایت را ساخته ..
و آینده ات را ویران کرده ...
اما من گذشتم...
من به قلبم افتخار میکنم ..
با آن بازی شد!
زخمی شد!
به آن خیانت شد !
شکست !
سوخت!
اما هنوز هم کار میکند ...
نفرینت نمیکنم ..
همین که میان دعاهایم جایت خالی ست،،
برایت کافی ست ...
خدایااااااااااا
صبرم با دردم نمیخواند..
صبری که دادی تمام شد
اما...
دردم تمامی ندارد !!
غفلت کردی ای مادر!
پشت این قلب عاشق
فرزندت آرام آرام جان میسپارد..
و تو ...
فراموش کردن را به او نیاموخته بودی .....
او
راحت از من گذشت...
اگر خداهم راحت از او بگذرد
قیامت را من به پا خواهم کرد !
خیلی وقته تک و تنهام توی باغی از ترانه
منتظر واسه یه خوبی، یه رفیق بی بهانه
توی دنیای پر از گل واسه عالمی غریبم
میون این همه خوبی این منم که بی نصیبم…
رفتی و ندیدی که چه محشر کردم..
با اشک تمام کوچه را تر کردم..
وقتی که شکست بغض تنهایی من..
وابستگی ام را به تو باور کردم....
به سلامتی دختری که وقتی ماشینش تصادف کرده بود ، داشت توی آتیش میسوخت.پسره گفت دستتو
بده نجاتت بدم..دختر گفت: عشقم گفته دست به نامحرم زدی قید منم زدی.. میسوزم ولی قیدشو نمیزنم.
..........
تا تو هستی و غزل هست دلم تنها نیست
محرمی چون تو هنوزم به چنین دنیا نیست
از تو تا ما سخن عشق همان است که رفت
که دراین وصف زبان دگری گویا نیست
بعد تو قول و غزل هاست جهان را اما
غزل تست که در قولی از آن امانیست
تو چه رازی که به هر شیوه ترا می جویم
تازه می یابم و باز – ات اثری پیدا نیست
شب که آرام تر از پلک ترا می بندم
با دلم طاقت دیدار تو را فردا نیست
این که پیوست به هر رود که دریا باشد
از تو گر موج نگیرد به خدا دریا نیست
من نه آنم که به توصیف خطا بنشینم
این تو هستی که سزاوار تو باز اینها نیست
تعداد صفحات : 2